معنی بزرگ ایل و طایفه

لغت نامه دهخدا

ایل و طایفه

ایل و طایفه. [ل ُ ی ِ ف َ / ف ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) بستگان و کسان.


ایل

ایل. (ترکی، اِ) بزبان ترکی به معنی دوست و موافق. (برهان) (آنندراج). دوست. یار. همراه. (فرهنگ فارسی معین). || رام که نقیض وحشی است. (برهان). رام. مطیع. (فرهنگ فارسی معین) (آنندراج): از تو به چریک مدد خواستیم در جواب گفتی که ایلم و لشکر نفرستادی. (رشیدی). || طایفه و قبیله. (فرهنگ فارسی معین). طایفه و قبیله و گروه و مخصوصاً مردم چادرنشین را گویند. (ناظم الاطباء). مردمان و جماعت. (برهان). مردمان و قوم و جماعت. (غیاث اللغات) (آنندراج). || سال. (غیاث). رجوع به ئیل شود.

حل جدول

بزرگ ایل و طایفه

بکتاش


بزرگ طایفه

بیگلر


رهبر و بزرگ ایل

ایل بیگ

ایلبیگ


بزرگ ایل

بکتاش


طایفه

ایل، عشیره، خاندان

واژه پیشنهادی

بزرگ ایل و طایفه

بکتاش


رئیس و بزرگ ایل

ایل بیگی


بزرگ ایل

خان

بئی

بگلر

ایلباش

بیگ بگ

معادل ابجد

بزرگ ایل و طایفه

381

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری